فعلها مهمترین اجزای جمله هستند و نقش مهمی در توانایی ارتباط برقرار کردن شما دارند. در اینجا مهمترین و پرکاربردترین فعلهای انگلیسی در زندگی روزمره لیست شدهاند.
Verb |
Meaning |
Sentence |
|
پرسیدن |
Can I ask you a question? میتونم یه سؤال ازت بپرسم؟ |
(am/is/are/was/were) |
بودن |
I am a student. من یه دانشآموزم. She is sad. اون ناراحته. They are on the table. اونها روی میز هستند. |
|
شدن |
She wants to become a lawyer. اون میخواد وکیل بشه. |
|
شروع کردن |
The meeting begins at 10:30. جلسه ساعت ۱۰:۳۰ شروع میشه. |
|
زنگ زدن/ صدا کردن |
I’m going to call the cops. من میخوام به پلیس زنگ بزنم. |
|
توانستن |
Can I have a drink, please? میتونم یه نوشیدنی داشته باشم، لطفاً؟ Could you help me? میتونی کمکم کنی؟ |
|
آمدن |
Can you come to my party? میتونی به مهمونی من بیای؟ |
|
انتخاب کردن |
I choose to learn German rather than French. من انتخاب میکنم آلمانی یاد بگیرم تا فرانسه. |
|
فعل کمکی (انجام دادن) |
Do you like bananas? موز دوس داری؟ Does he do the dishes? اون ظرفارو شسته؟ Did you study French? فرانسه خوندی؟ |
|
تصمیم گرفتن |
She decided to go to Rome. اون تصمیم گرفت به رم بره. |
|
احساس کردن |
Do you still feel hungry? هنوز احساس گرسنگی میکنی؟ |
|
پیدا کردن |
I can’t find the car keys. کلیدهای ماشین رو پیدا نمیکنم. |
|
گرفتن |
We get a lot of junk mail. تعداد زیادی آگهی تبلیغاتی گرفتیم. |
|
دادن |
What did you give him for his birthday? برای تولدش به او چه دادی؟ |
|
رفتن |
Where are you going? کجا داری میری؟ |
|
داشتن |
You need to have a lot of patience. باید خیلی صبر داشته باشی. She has dark hair. اون موهای مشکی داره. They had a lovely dog. اونها یه سگ دوستداشتنی دارند. |
|
شنیدن |
Did anyone hear anything last night? دیشب کسی چیزی شنید؟ |
|
کمک کردن |
Kate helped him to choose some new clothes. کیت به اون کمک کرد چندتا لباس جدید انتخاب کنه. |
|
نگهداشتن |
Keep your room tidy. اتاقت رو مرتب نگهدار. |
|
دانستن |
Who knows the answer? کی جواب رو میدونه؟ |
|
ترک کردن |
I have to leave early tomorrow morning. فردا صبح زود باید برم. |
|
اجازه دادن |
Let me have a look at that letter. اجازه بده یه نگاهی به اون نامه بندازم. |
|
دوست داشتن |
Do you like this color? این رنگ رو دوس داری؟ |
|
زندگی کردن |
Where do you live? کجا زندگی میکنی؟ |
|
عاشق بودن |
I love the way she sings. عاشق آواز خوندن اون هستم. |
|
به نظر رسیدن/ دیدن |
How do I look? من چطور به نظر میرسم؟ Look at that red car. به اون ماشین قرمز نگاه کن. |
|
ساختن |
I’ll make you a sandwich. من برات یه ساندویچ درست میکنم. |
|
احتمال داشتن/ ممکن بودن |
May I ask you a question? ممکنه یه سؤال ازت بپرسم؟ He might be in his office. اون ممکنه تو دفترش باشه. |
|
معنی داشتن |
What does it mean? معنیش چیه؟ |
|
حرکت کردن |
Move your body. بدنت رو تکون بده. |
|
نیاز داشتن |
I need your help now. الآن به کمکت نیاز دارم. |
|
بازی کردن |
Can you play soccer? میتونی فوتبال بازی کنی؟ |
|
گذاشتن |
He puts the coffee on the table. اون قهوه رو روی میز میذاره. |
|
دویدن |
She can run as fast as you. اون میتونه به اندازه تو سریع بدوه. |
|
گفتن |
Did she say what happened? اون گفت چه اتفاقی افتاده؟ |
|
دیدن |
Can I see your ticket? میتونم بلط تون رو ببینم؟ |
|
به نظر آمدن |
Anna didn’t seem very pleased. آنا خیلی راضی به نظر نمیومد. |
|
باید |
What should I do? باید چی کار کنم؟ |
|
نشان دادن |
Show your ticket to that man. بلیطت رو به اون مرد نشون بده. |
|
شروع کردن |
What time does the film start? فیلم چه ساعتی شروع میشه؟ |
|
گرفتن |
How long does it take? چقدر طول میکشه؟ |
|
حرف زدن |
We need to talk. باید حرف بزنیم. |
|
گفتن |
It is hard to tell. گفتنش سخته. |
|
فکر کردن |
What do you think? چی فکر میکنی؟ |
|
سعی کردن |
She was trying not to cry. داشت سعی میکرد گریه نکند. |
|
چرخیدن |
Turn left at the church. به کلیسا که رسیدی به چپ بپیچ. |
|
استفاده کردن |
Can I use your phone? میتونم از تلفنت استفاده کنم. |
|
خواستن |
I really want a drink. واقعاً یه نوشیدنی میخوام. |
|
فعل کمکی زمان آینده (خواستن) |
Will you call me later? بعداً بهم زنگ میزنی؟ Would you like a coffee? قهوه میل داری؟ |
|
کار کردن |
Where do you work? کجا کار میکنی؟ |